اول: خدای مهربانم عاشقانه می ستایم عظمت و بزرگی ات را که این بار به من اجازه دادی بیشتر از همیشه احساست کنم ، و لمس کنم حضورت را در لحظه لحظه های صعود که نه انگار نه این صعود، صعود جسم بلکه به حتم می گویم صعود افق دیدگاه و اندیشه بود برایم.

دوم: مهدی عزیز تر از جان بیشتر از همیشه دوستت دارم به خاطر اینکه این تویی که دستم را در دست می گیری و پا های خسته ام را توان رفتن می شوی ، نازنینم این تویی که همیشه مشوق من برای صعودی ، دوست دارم همه بدانند ؛ بزرگترین افتخار زندگی من بودن در کنار توست . 

سوم: همنوردان گرامی همراهی سرشار از انرژی مثبتتان را فراموش نخواهم کرد.

چهارم: ساحل زیبای گیسوم، جاده زیبای اسالم به خلخال، طلوع ها و غروب های به یادماندنی، نماز های دلچسب زیر آسمان ، دشت های های مخملی ، کوههای سبز سبز ، گوسفند های در حال چرایی که گویی ساعت ها برای صف کردنشان وقت گذاشته شده، شیروانی های خوش رنگ کلبه های میان مزارع ، ابهت سبلان، دریاچه یخ زده، صدایی  مرموز یخ  های دریاچه که نمی دانم چرا فکر می کنم کمترکسی آن را شنیده است، آب گرم قتورسویی، صبحانه در گردنه حیران دوست داشتنی، آش دوغ و چای و... ، تمشک وحشی، زیتون  و احساس خوش زندگی کردن در لحظه دوستتان دارم .

گاهی گمان می کنم من برای سفر آفریده شده ام . باور کنید....