باز این منم که طبق اکثر روز ها ساعت کاری ام را نیم ساعتی زودتر از همکاران خسته ام که کم کم با یک خمیازه گشاد  و یا حتی گاهی اخمی عمیق و چهره ای در هم از راه می رسند آغاز کرده ام . حس خوشی دارد این زود تر آمدن ها، حتی حس خوشی دارد میان تاریک و روشن صبح که هنوز دلت برای بالشت ضعف می رود از جاکنده شوی و بعد پای پنجره کمی قربان صدقه خودت و خدا و این روز زیبا بروی و از او به خاطر عشقت و اینهمه عشقت به او تشکر کنی.