یک بعد از ظهر مهربان
دیروز بعد از مدت ها به لطف خدای مهربان لذت قدم زدن و بیرون رفتن با مادر نازنینم نصیبم شد ، آخه مامان به علت زانو درد چند ماهی بود که خیلی بیرون نمی یومد ولی خدا رو شکر این روزها با ورزش حال بهتری داره . عاشقتم مامان خوشگلم همیشه بخند تا از خنده هات نور امید بتابه توی قلبم . دست های مهربونت رو که بوی عشق ، بوی محبت و بوی مـــادر میده می بوسم . زندگی مو از دعا های تو دارم و آرامشمو از بودن و شاد بودنت.
+ نوشته شده در چهارشنبه ششم شهریور ۱۳۹۲ ساعت 10:24 توسط آبی آرامش
|